سلام ؛ مبارک . امیدوارم ...موید باشید
سلام سال نو به تو شهردار ارجان مبارک وبلاگ خوبی داری امیدوارم موفق باشی
ارجان عزیز سلام به هر حال برای یه همکاری دو طرفه باید یک چیز هایی رو نگفته و نشنیده رعایت کرد
گمان می کنم دیشب خواب رنگ پریده واژه ای را دیدمیا پرنده ای بی پر در آسمان هفتمیا پنج شنبه ای از اضطراب و پروانهیا زمستانی نوزاد.حالا لهجه ام سبز شده و چشمهایم لای خوای دیشب جا ماندههیچ کس نمی پرسد چرا سبز می پوشم چرا شراب می نوشمچرا دستهایم بوی ترانه گرفتههیچ کس دلش برای پاییز پریروز تنگ نمی شود!می خواهم بروم برای آینه گریه کنمگاهی که صبح و ستاره به دیدنم می آیند و آسمان بنفش می شودیادم می افتد که چه نسبت محرمانه ای با کلمه دارمو یاد تو می افتم که همیشه حال مرا از آینه می پرسیدیبعد از تو کسی بی ابهام از کنار باران عبور نمی کندمثل تمام پنج شنبه هایی که قد می کشند و جمعه می شوندو من فکر می کنم آخرین بوسه ات روی کدام انگشتم بود...باز صدایت راه می افتد و نام من پرنده می شودباز آینه دست هایش را برای گریه های من تعبیر می کندحالا تو هی بهانه بیاور.کنار همیشه نیامدنت باران به لکنت می افتد و بابونه و بوسه سبز می شوددرپناه حق باشید.
داداش رضا قبلا که اسمت ارجان بود چرا عوضش کردی به هر حال من نوکر خودت و وبلاگت هستم
با درود و سلامسال نو برشما مبارک
سلام ؛ مبارک . امیدوارم ...موید باشید
سلام سال نو به تو شهردار ارجان مبارک وبلاگ خوبی داری امیدوارم موفق باشی
ارجان عزیز سلام
به هر حال برای یه همکاری دو طرفه باید یک چیز هایی رو نگفته و نشنیده رعایت کرد
گمان می کنم دیشب خواب رنگ پریده واژه ای را دیدم
یا پرنده ای بی پر در آسمان هفتم
یا پنج شنبه ای از اضطراب و پروانه
یا زمستانی نوزاد.
حالا لهجه ام سبز شده و چشمهایم لای خوای دیشب جا مانده
هیچ کس نمی پرسد چرا سبز می پوشم
چرا شراب می نوشم
چرا دستهایم بوی ترانه گرفته
هیچ کس دلش برای پاییز پریروز تنگ نمی شود!
می خواهم بروم برای آینه گریه کنم
گاهی که صبح و ستاره به دیدنم می آیند و آسمان بنفش می شود
یادم می افتد که چه نسبت محرمانه ای با کلمه دارم
و یاد تو می افتم که همیشه حال مرا از آینه می پرسیدی
بعد از تو کسی بی ابهام از کنار باران عبور نمی کند
مثل تمام پنج شنبه هایی که قد می کشند و جمعه می شوند
و من فکر می کنم آخرین بوسه ات روی کدام انگشتم بود...
باز صدایت راه می افتد و نام من پرنده می شود
باز آینه دست هایش را برای گریه های من تعبیر می کند
حالا تو هی بهانه بیاور.
کنار همیشه نیامدنت باران به لکنت می افتد و بابونه و بوسه سبز می شود
درپناه حق باشید.
داداش رضا قبلا که اسمت ارجان بود چرا عوضش کردی
به هر حال من نوکر خودت و وبلاگت هستم
با درود و سلام
سال نو برشما مبارک